امام زمان(ع) در فاطمیه
تو را به زمزمه و اشک های مادرتان
بیا ظهور تو آقا شفای مادرتان
صدای آمدنت بین کوچه ها پیچید
ببین به لرزه فتاده صدای مادرتان
قنوت امشب زهرا تو را بهانه کند
و یاس میچکد از ربنای مادرتان
به حق چادر خاکیِّ فاطمه برگرد
که مستجاب بگردد دعای مادرتان
همیشه فصل دلم فاطمیه می ماند
سری نمیزنی در عزای مادرتان؟
میان خیمه سبزت تو روضه میگیری
تسلی دل حیدر برای مادرتان
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
**********************
بس که برای مادرتان سینه میزنم
با هر نوای مادرتان سینه میزنم
از بچه های رایتَ العباس هستم و
هستم گدای مادرتان ؛سینه میزنم
هر شب میان هیئت تان شور میدهم
جانم فدای مادرتان ؛سینه میزنم
من با ردیف سوز دل و آه و زمزمه
مثل دعای مادرتان سینه میزنم
اینجا همه مرید و میان دار جبرئیل
زیر لوای مادرتان سینه میزنم
آری به پشت بند تمام فرشته ها
با روضه های مادرتان سینه میزنم
راهم اگر به خانه پاکش نمیدهید
پشت سرای مادرتان سینه میزنم
هر فاطمیه با شهدا گریه میکنم
با ابتلای مادرتان سینه میزنم
هرگز هوای جنت الاعلی نمیکنم
تا در هوای مادرتان سینه میزنم
سبک و سیاق و پرده و گوشه بهانه است
بهر عزای مادرتان سینه میزنم
با سینه شکسته علی گفت و جان سپرد
حالا به جای مادرتان سینه میزنم
در سینه ام جمال علی نقش بسته است
بس که برای مادرتان سینه میزنم
مجتبی روشن روان
***********************
منی که روز و شب از اشک، چاره می نوشم
دلم گرفت، از این روزهای خاموشم
فراغتی که فراق تو را زپی دارد
هزار مرتبه سنگینتر است بر دوشم
بهار می رسد از راه آن زمانی که
رسد ز کعبه انالمهدی تو بر گوشم
سیاهی دلم از تو اگرچه دورم کرد
میان روضه ولی با تو زود می جوشم
بدون روضه ببین دست های سینه زنم
گرفته زانوی غم را میان آغوشم
هزار شکر که تا چند سال عیدم را
برای مادرت از ابتدا سیه پوشم
بقیع، گریه کن روضه های مادر توست
کنار تربت زهرا مکن فراموشم
محمد بیابانی
*******************
اگر ز قافله دوریم ، خوب میدانیم
ولی به لطف تو هر سال جا نمی مانیم
و باز هم به نگاه محبتت امسال
کنار سفره این فاطمیه مهمانیم
هزار فاطمیه رفته و نیامده ای
نگو که باز بدون تو روضه می خوانیم
بیا که در گذر گردباد این دنیا
در انتظار شروع بهار و بارانیم
قسم به ساحل چشمان ابری ات عمریست
به لطف بارش چشم شماست گریانیم
وگرنه مثل بیابان خشک دلهامان
فقیر روزی این سفره های بی نانیم
از اینکه بار غم مادر تو را دنیا
به دوش برد ، ولی خم نگشت حیرانیم
به انتقام غم صورت کبود بیا
که ما کنار شما پیرو شهیدانیم
محمد بیابانی
********************
گر آن یار نگاهی به دل ما می کرد
گره از کار فرو بسته ی ما وا می کرد
نفسش جان جهان زنده نماید ورنه
دیگران هم بکنند آنچه مسیحی می کرد
کاش آن عرش نشین پادشه کشور جود
گذری از ره ما خاک نشین ها می کرد
گویی از صحبت ما سخت به تنگ آمده بود
داشت با مادر خود فاطمه نجوا می کرد
شاید این زمزمه اش بود که فرزندت کاش
زود می آمد و زخم تو مداوا می کرد
دوش در لحن سکوتش غم جانکاهی داشت
غربتش در دل ماتم زده غوغا میکرد
گویی از صحبت ما نیز به تنگ آمده بود
داشت با مادر خود فاطمه نجوا میکرد
حتم دارم دل اگر از پی نجوایی رفت
تربت گم شده ی فاطمه پیدا میکرد.....
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
******************
بگو برای رضای شما چه باید کرد ؟
برای آمدنت جز دعا چه باید کرد
چه سخت می گذرد روزها بدون شما
بگو برای ظهور شما چه باید کرد
دلم ز کثرت غفلت ز یاد تو مرده
بدون ذکر تو آب بقا را چه باید کرد
عجیب شهر دل آشفته پر از کدورت شد
نمانده مهر و خلوص و صفا ...چه باید کرد
شکست عهد من و قلب پاک تو با هم
مرا بخوانی اگر بی وفا ؛ چه باید کرد
کبوتر حرم خیمه گاه تو نشدم
چه شد که مانده ام از تو جدا چه باید کرد
عجل اگر برسد رخصتم نفرمایید
برای رفتن تا کربلا، چه باید کرد
به سینه ای که شکسته چه مرهمی داری
برای آنکه بگیرد شفا، چه باید کرد
تو را به ناله زهرا، تو را به اشک علی
برای یاری حق شما چه باید کرد
کسی که دغدغه وصل یار را دارد
همیشه از گنه و معصیت ابا دارد
کسی که وقت اذان گریه می کند چشمش
دگر ز دیدن نا محرمان حیا دارد
کسی که می شنود روضه های غربت را
برای آمدن منتقم دعا دارد
دوباره مرغ دلم روی بام تنهایی
به لب ترانه یا بن الحسن بیا دارد
برای آنکه بیایی به ما سری بزنی
دلم توسل بر مادر شما دارد
نگاه ملتمس و ابریم خدا رو شکر
به راه مانده و دلشوره تو را دارد
شبیه قلب تو این قلبهای خسته ما
ز داغ فاطمیه تا ابد عزا دارد
مرا به وقت زیارت تو همسفر فرما
که با تو رفتن کرب و بلا صفا دارد
دل مرا به دم خویش کبریایی کن
به نام مادر سادات کربلایی کن
******************
غم هجران ز پی اش وصل نگاری دارد
هر زمستان ز پی خویش بهاری دارد
ظلمت شب به سپیدی سحر ختم شود
عمر عاشق چه بسا لیل و نهاری دارد
به طواف گل روی تو جهان مفتخر است
گردش نُه فلک پیر مداری دارد
گو بر آن خائن خود کیش که در خانه ما...
....خادم آن است که با ما سر و کاری دارد
هر کسی مانده به پای تو به پایش هستی
چه غمش آنکه ز عشق تو حصاری دارد
مادرت گفت علی هیزم خشک آوردند
حق طلب جان محیای شراری دارد
پسر یاس مدینه دل ما را دریاب
آخرین مرحم سینه دل ما را دریاب
**
اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
******************
روزی که آفتاب تو تابیده می شود
لبخندهای مادرتان دیده می شود
احساس می کنیم که با درد آمدیم
وقتی بساط فاطمیه چیده می شود
روز حساب وقت عبور از پل صراط
اعمال با ولای تو سنجیده می شود
در آستان فیض شما بین نوکران
هر کس مطیع هست پسندیده می شود
فرقی نمیکند به کنار تو یا که دور
هر جا کنیم خدمت تو دیده می شود
پای رضای تو که آید گناه خلق
با گوشهی نگاه تو بخشیده می شود
انگار در حریم خودت راه دادیام
وقتی که باز سرشک من از دیده می شود
یک بار شد سوال کنیم یارمان ز ما
هر روز چند مرتبه رنجیده می شود
وقت سلام مادرتان هست العجل
مجلس به نام مادرتان هست العجل
**
اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
******************
گاهی خیال میکنم از من بــــریده ای
جــایی دگر نگاردگر برگزیده ای
گاهی خیال میکنم ازاشک چشم من
تنها نفاق و درد دورویـی خریده ای
گاهی خیال میکنم ازجمعه خسته ای
آنقدر طعم تلخ غریبی چشیده ای
گاهی خیال میکنم ازگوشه ی بـقیع
بغضی برای سینه ی من آفریده ای
گاهی خیال میکنم هروقت آمــدی
اجری برای عاشق درخون تپیده ای
گاهی خیال میکنم ازداغ مــادرت
مثل حسن چقدرلبت را گزیــده ای
دور ازخیال میشوم و مــیزنم صدا
هرجاصدا زدم تو صدایم شنیده ای
حسین ایمانی
******************
آقا دلت گرفته و چشمت بهاری است
از دیده ی تو کوثر احساس جاری است
آقا به یاد فاطمه شوریده می شوی
آری اساس عشق به زهرا مداری است
عرض ادب به ساحت مادر فریضه است
این اشکها نشانه ی والا تباری است
ما کارمان دعای فرج خواندن است وبس
این روزها که کار شما گریه زاری است
روضه کجا گرفته ایی ، ای وارث فدک
این روضه بی خزان و همیشه بهاری است
بر شیعه زخم خنجرشان کارگر نبود
این زخم سیلی است که بر شیعه کاری است
آقا شما بپرس : که پهلو شکسته را
دیگر چه جای هر شب ناقه سواری است
کوچه به کوچه ، شهر ، به صبح ظهورتان
از خون سرخ مادرتان ، لاله کاری است
احسان محسنی فر
******************
ما سائلیم و نوکریت آبروی ما
یاایهاالعزیز نظر کن به سوی ما
تا کی برای نافله های سحرگهی
با خون دل شود دل شبها وضوی ما
گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت
بر تار موی تو گرهی خورده موی ما
ساقی اشک بر دل ما هم سری بزن
بوی می طهور تو دارد سبوی ما
همچون نسیم دربدرم می کنی چرا؟
پس کی رسد به خیمه ی تو جستجوی ما
آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل
بد بگذرانی و شوی هم گفتگوی ما
ای شهریار عشق به نام مقدست
باشد وصال تو همه ی آرزوی ما
روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی
شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما
از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد
بعضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما
ای نازنین فاطمه برگزد از سفر
خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر
قاسم نعمتی
******************
عید آمد و بهار دل ما نیامده
باد صبا ز کوی مسیحا نیامده
فصل بهار،بی گل و سنبل نمی شود
یعنی چرا مسافر زهرا نیامده
این جمعه هم برای فرج گریه می کنم
چون حجت الهی دنیا نیامده
در بین گریه گویمش ای دلربای من
آیا هنوز نوبت فردا نیامده ؟!
گویم به او که بر دل ما هم سری بزن
با این که بر من این تقاضا نیامده
در دفترم نوشته ام آقا بیا بیا
امَا هنوز نشانی از امضا نیامده
شاید که من لیاقت دیدن نداشتم
یک بار هم به خواب من آقا نیامده
محسن بریز اشک جدایی در این زمان
چون آن غریب خسته ی صحرا نیامده
محسن نصراللهی
*******************
به لحظه ای که در آن شعله ها نوا کرده
برای آمدنت مادرت دعا کرده
برای اینکه بگیری تو انتقامش مرا
میان نافله هایش چه ناله ها کرده
اگر که شیعه شدیم اعتقاد مااین است
به یمن توست به ما هم گر اعتنا کرده
تو گفته ای که بود الگوی تو مادر تو
همان که شیر خدا بر وی اقتدا کرده
هزار سال گذشته هنوز عزاداری
تمام عمر تو را غصه اش عزا کرده
شنیده ام که بدست شماست پیرهنش
نگه به پیرهنش بادلت چها کرده
برای زخم کبودش بیار دارویی
همان که بهر ظهورت خدا خدا کرده
جواد حیدری
******************
دردم مداوا میکنی مثل همیشه
عقده ز دل وا میکنی مثل همیشه
آیینه زیبا می شود با یک نگاهت
دل را تو شیدا میکنی مثل همیشه
دروازه لطف و کرم را می گشائی
وقتی که لب وا می کنی مثل همیشه
از گوشه چشمت کرم می ریزد آقا
از بس که غوغا میکنی مثل همیشه
پرونده اعمال ما گرچه سیاه است
می دانم امضا میکنی مثل همیشه
دل مرده ام اما تو با یک گوشه چشمی
کار مسیحا میکنی مثل همیشه
بهر ظهور خود چرا ای یوسف عشق
امروز و فردا میکنی مثل همیشه
تو مثل بابایت علی غمهای خود را
با چاه نجوا میکنی مثل همیشه
تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبی
با ما مدارا میکنی مثل همیشه
شبهای جمعه کربلا همراه مادر
تو روضه برپا میکنی مثل همیشه
سید مجتبی شجاع
******************
بالی برای رفتن تا آسمان بده
راهی برای دیدن رویت نشان بده
ما مردمان ساده دل این زمانه ایم
اصلا خودت بیا و دعا یادمان بده
ما با سه شنبه های شما خو گرفته ایم
اندازه لیاقتمان جمکران بده
برگرد و تکیه بر روی دیوار کعبه کن
ظهری به وقت شرعی زهرا اذان بده
خود را معرفی کن و یابن الحسن بخوان
و بعد قبر مادر خود را نشان بده....
محسن اصلانی
******************
بعد از گذشت این همه لیل و نهارها
تازه شدیم مثل همه بی قرارها
غفلت که همدم همه ی لحظه های ماست
کوتاه کرده دست مرا از نگارها
میل گناه در دل ما موج می زند
بیهوده نیست این همه دوری ز یارها
در این زمانه هیچ کسی فکر یار نیست!
یعنی گرفته آینه ها را غبارها
در راه وصل او قدمی برنداشتیم
جا مانده ایم گوشه ی تنگ حصارها
افعال خویش را همه توجیه می کنیم
با کثرت مشاغل و با این شعارها ...
این چه بساطی است که ما در می آوریم
بی حرمتی به او بُوَد این گونه کارها
دیدار یار لازمه اش پاکی است و بس
تقوا مداری است نشان عیارها
خواهیم اگر که او نظری هم به ما کند
باید شویم آینه ی مهزیارها
او را به حق پهلوی زهرا قسم دهیم
شاید نجاتمان دهد از گیر و دارها
محمد فردوسی
******************
دلهاي ما لب تشنهي باران نورت
چشم انتظار صبح زيباي ظهورت
مي باري عطر روشناي صبح دم را
بر جاده هاي شب زده وقت عبورت
ما را ببر با خود به ديدار خداوند
از سمت سهله جمکران، از کوه طورت
آقا اگر هم قلب ما از جنس سنگ است
شايد شود نيمه شبي سنگ صبورت
هر روز بين کوچه هاي فاطميه
لبريز ماتم مي شود چشم غيورت
صاحب عزا با واهمه مي خوانم امشب
مرثيه هاي مادرت را در حضورت
حس مي کني آن التهاب شعله ها را
لحظه به لحظه ، مو به مو ، صورت به صورت
هر روز قبر بي نشاني ندبه دارد
چشم انتظار صبح زيباي ظهورت
یوسف رحیمی
******************
مجنون حریف غصه ی لیلا نمی شود
زخم فراق بی تو مداوا نمی شود
فالی زدم به حضرت حافظ جواب داد
بخت همیشه بسته ی ما وا نمی شود
آب از سرم گذشته در این موج بی کسی
ساحل حریف طعنه ی دریا نمی شود
من آمدم به درد دلم چاره ای کنی
حالا مگر به جان تو فردا نمی شود
قدری بیا و حال خراب مرا ببین
حالی بپرس کم ز تو آقا نمی شود
دلخوش به هیئتم که همیشه حضور تو
جز در هوای روضه ی سقا نمی شود
جان دو دست حضرت عباس جان مشک
آقا بیا که بخت دلم پا نمی شود
آقا به جان پهلوی زهرا ظهور کن
درد مدینه بی تو مداوا نمی شود
آقا شنیده ایم که بهار ظهور تو
بی انتقام حضرت زهرا نمی شود
علی اشتری
******************
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جادهی لیلا کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گرهها واشود همین
اصلا بنا نبود ز سر واکنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بندهی دنیا کنی مرا
من سالهاست میوهی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا؟
آقا برای تو نه برای خودم بد است
هر هفته در گناه تماشا کنی مرا
من گم شدم تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیایی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانهی زهرا کنی مرا
علی اکبر لطیفیان
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)
برچسبها: امام زمان(ع) در فاطمیه مهدی وحیدی